پاسخي براي خانم مهرنوش موسوي
پاسخي براي خانم مهرنوش موسوي
جنبش زنانكرد بخشي از جنبش جهاني زنان است
دكتر رويا طلوعي
(عضو كانون زنان كرد مدافع صلح و حقوق بشر)
خانم «مهرنوش موسوي» در نشريهي «رهايي زن» شماره پانزده مقالهاي تحت عنوان «كنگره بررسي مشكلات زنان كرد در تهران و تضاد دو افق و دو جنبش» را به چاپ رسانده و با وجود عدم حضور در اين كنگره از دور به تحليل اتفاقات اين كنگره با فيلتري ايدئولوژيك ميپردازد كه تنها طول موجهاي خاصي را ميبيند.
مهرنوش گرامي آنچه از فيلم كنگره در سايت كودكان و زنان ديدهاند تنها گلچيني سليقهاي از كل كنگره بوده و در بر گيرنده همه رخدادهاي آن نيست. بخشهاي ديگر اين فيلم نيز نزد ما موجود است كه بعد از آماده سازي بر سايت قرار خواهيم داد و اميد است بعد از ديدن آن قضاوتي منصفانه تر داشته باشند. آنچه كه در كنگرهي زن كرد ديده شد تضاد و تقابل دو ديدگاه زنانه با هم نبود، بلكه تضاد دو ديدگاه سنتي و مدرن بود. يك ديدگاه سنتي افراطي با نمايندگي تعدادي مرد خود خواه كه خود را نخود هر آشي ميدانند و از آنجا كه زنان و دانشجويان را احساساتي و فاقد خرد ميپندارند، خيال رهبري كاريزماتيك خود را بر جنبش زنان و دانشجويان در سر ميپرورانند. اين عده معتقدند كه چون جنبش ملي كرد در ايران به قدرت دست نيافته است لذا زنان به هيچ عنوان نبايد از جنبش مستقل خود سخن به ميان آورند و بايد منتظر بمانند تا جنبش ملي كرد به رهبري خود اين آقايان! به قدرت برسد و آن گاه آنان از سر لطف نظري بر ضعيفهها انداخته و آنان را مشمول الطاف خود گردانند. ديدگاه بعدي ديدگاه مدرن جمعي از زنان متشكل از طيفهاي مختلف اما متفق القول بر وجود تبعيض و ستم عليه زنان بود كه معتقد بودند زنان نبايد منتظر موفقيت جنبش ملي باشند و جنبش زنان متاخر جنبش ملي نيست. در اين ميان زناني با تفكر برابري طلبانه نيز وجود داشتند كه به ابزار نظريات خود پرداختند. زناني ديگري هم حضور داشتيم كه در عين اعتقاد به برابري انسانها و لزوم رفع تبعيض از همه انسانها، چه تبعيض جنسيتي چه تبعيض مليتي و نژادي و غيره بر اين باور نيز بوديم كه زن كرد دو ستم را متحمل ميشود، يكي ستم جنسيتي و ديگري ستم مليتي و لذا ميتوان جنبش ملي و جنبش زن را همزمان و مكمل يكديگر دانست. جالب اينجاست كه در كردستان زنان با هر ديدگاه و تفكري در جنبش زنان حضور داشته و بدين مرحله رسيدهايم كه قبول نماييم به افكار و عقايد همديگر احترام بگذاريم و همديگر را تحمل كرده و تضاد ايدئولوژيك و باورها را دست مايهي تفرقه و پراكندگي ننماييم. از سويي احترام به عقايد همديگر به معني عدم نقد عقايد طرفين نبوده و بدون شك بحثهاي فكري و نوشتاري ما بر سر مفاهيم با روندي محترمانه ادامه خواهد داشت و موجب شكوفاتر شدن جنبش زنان در اين خطه خواهد گرديد.
به هر حال آن دسته از زنان كرد كه معتقديم هم به خاطر جنسيت و هم به خاطر مليت خود تحت تبعيض و ستم قرار داريم و بايستي براي رفع هر دو تبعيض همزمان بكوشيم با سه دسته مخالفت جدي روبروييم: دسته اول مذهبيون افرادي هستند كه اصولاً معتقد به تسليم محض در مقابل قوانين ديني بوده و هر تلاش زنان جهت برابري طلبي و رفع ستم از زنان را مغاير با شرع ميدانند. دسته دوم كساني هستند كه تحت لواي ناسيوناليسم افراطي بر اين باورند كه هر بحثي از جنبش زنان ضربهاي به پيكره جنبش ملي است و حتي كار را به آنجا ميرسانند كه ما را عوامل جمهوري اسلامي براي تفرقه در جنبش ملي معرفي كرده و در اين مدت انواع و اقسام تهمتهاي اخلاقي و سياسي را به ما نسبت داده و حتي ما را تهديد به قتل نيز كردهاند. دسته سوم مخالفان ما كساني هستند كه معتقدند حركت ما قوم پرستانه بوده و موجب تفرقه ملي و تخريب جنبش زنان است. در اين دسته هم گروه ناسيوناليست ايراني قرار دارد كه اصولاً براي ساير مليتهاي ساكن در ايران هويتي قايل نيست و هم كمونيستهايي كه از افق برابري طلبي و جهانشمولي حقوق انسانها صحبت ميكنند، اما منكر ستم ملي بر كردها ميشوند و هر حركت حق طلبانه ملي ما را ناسيوناليسم قومي و نشانه پسرفت ميدانند. خانم مهرنوش كار را به جايي ميرسانند كه حتي راه حل سياسي فدراليزم را كه در خواست همهي احزاب كرد در ايران است به شخص بنده نسبت داده و ما را با جريان دوم خرداد مقايسه ميكنند!!
زنان كرد چرا از ستم ملي هم مينالند؟
بديهي است كه پس از انقلاب با توجه به تغيير قوانين، موقعيت زن در ايران افت دهشتناكي يافته و همهي زنان ايران از هر مليت ناچار به مبارزه براي بديهيترين حقوق خود هستيم. در كشوري كه بهاي جنين پسر 4 ماهه دو برابر بهاي مادر خود بوده و نرخ تخم چپ بيضه مرد از جان يك زن بيشتر است و زن بدون اجازه همسر حق كار و مسافرت و انتخاب محل زندگي و غيره را ندارد و حق طلاق و سر پرستي و قيوميت با مرد بوده و زن در شهادت و خون وارث نصف مرد محسوب ميگردد، حق زن به طرز بيرحمانهاي پايمال شده و فرقي نميكند كه اين زن كرد، ترك، فارس، بلوچ، عرب و يا تركمن باشد. از سويي در تمامي جهان همه نظامهاي موجود نظامهايي مرد سالارانه بوده و حتي در كشورهاي پيشرفته اروپايي نيز هنوز كه هنوز است زنان تحت خشونت مردان قرار ميگيرند. در نظامهاي سوسياليستي و كمونيستي هم زن تا محدودهاي امكان رشد داشته و پستها و مناصب عالي همچنان در اختيار مردان بوده است.
با اين وصف در گوشهاي از اين جهان، در خاورميانه ملتي 40 ميليوني در 4 كشور تقسيم شده و در هر چهار كشور تحت ستم و تبعيض شديد قرار دارد. اين همان ملت كرد است كه در تركيه به عنوان ترك كوهي از همه حقوق مدني خويش محروم شده و حتي تكلم به زبان مادرياش جرم محسوب شده و سزاي زندان به دنبال داشته كه نمونه بارز آن خانم «ليلا زانا» پارلمانتاريست كرد است كه 10 سال به خاطر قسم به زبان كردي در زندان تركيه به سر برد. ملت كرد در سوريه حتي از حق صدور شناسنامه محروم است و خيزش اخيرش با سركوب و خشونت پاسخ داده شد. در عراق 182000نفر از اين ملت ستمديده تحت عنوان عمليات انفال زنده به گور شد و هنوز كه هنوز است گورهاي دسته جمعي كودكان و زنان و غيره كشف ميشود. پنج هزار نفر در حلبچه فداي آزمايش بمبهاي شيميايي شدند و بارها و بارها اين ملت آواره شده و انواع مصائب را تجربه نموده است.
آيا خانم مهر نوش فيلم «لاكپشتها هم پرواز ميكنند» را ديدهاند؟ آن ملت آواره و آن كودكان بر مين رفته و آن زنان تحت تجاوز قرار گرفته ملت ما هستند يعني ملت كرد. اين فيلم حقيقت عريان زندگاني تلخ ملتي است كه به خاطر مليت خود تحت انواع ژينوسايد قرار گرفته است. من به چشم خود در كمپ مرزي آوارگان كرد در مرزهاي بانه، كودكاني را ديدم كه پدر و مادر خود را از دست داده يا گم كرده بودند. مادراني را ديدم كه هنگام عبور از مرز كودكشان در رودخانه افتاده و خفه شده بود. پدران و مادراني را ديدم كه به بدنبال كودكان گم شدهي خويش در جستجويي بيپايان بودند. من به چشم خود مادراني را ديدهام كه هنوز هم بعد از سالها به دنبال فرزندان انفال شدهي خود ميگردند. حتي دختراني از ملت ما به كابارههاي مصر فروخته شدهاند. آيا گناه آنان چه بود؟ آنها ناسيوناليستهاي عقب افتادهاي بودند كه جنبش جهانشمول زنان را منحرف كرده بودند؟
در همين ايران چه از زمان حكومت پهلوي و چه سيستم فعلي، ستم و تبعيض و سركوب و تحقير و تبعيض سهم هميشگي ملت كرد بوده است و هر صداي حق طلبي اين ملت را با گلوله و بمب پاسخ دادهاند. ما هيچ گاه حوادث «قارنا» و «قلاتان» و «پاوه» و «نقده» و تمامي شهرهاي كرد نشين را از ياد نخواهيم برد. كردها هم در انقلاب ايران شركت كردند اما حق ملت كرد با نهايت خشونت ناديده گرفته شده و پايمال گرديد. هيچ گاه از ياد نخواهيم برد كه در سال 59 كه حكومت شهرها را در طي جنگي يكي دو ماهه فتح كرد با چه تحقيري ما را از امتحانات پايان سال تحصيلي 59 محروم نمودند و ناچارمان كردند كه پايه تحصيلي را مجدداً بخوانيم. كشتارها و اعدامها و زندانها بازجوييها و صداي ضجهي جوانان را در زير شكنجه هرگز فراموش نخواهيم كرد. من نگاه نفرت انگيز خواهر حداد را كه ركعت به ركعت نمازهاي ما دانش آموزان را ميشمرد و روزي چندين بار چادر خود را با هفت آب ميشست كه نجاست سنيهاي كرد را از خود پاك كند و آخر سر هم صلاحيت ما را براي ورود به دانشگاه تائيد نكرد و پذيرفته شدن مشروط با سپردن تعهد مبني بر عدم هر نوع فعاليت سياسي در دانشگاه را از ياد نخواهم برد. من ميخواستم درس بخوانم گناه من كرد بودن من بود. ترس دختران دانشجو را از هم اطاق شدن با يك كرد و سوال هميشگي آيا كردها سر ميبرند را فراموش نخواهم كرد. من كُردم و حاصلي من از كرد بودن و از زن بودن طعم تلخ تبعيض و ستم بوده و هست.
اگر تجربيات تلخ من براي خانم مهر نوش مفهومي ندارد حداقل با شاخصهاي علمي HDI و GDI شاخص توسعهي انساني و شاخص توسعه بر حسب جنسيت كه آشنا هستند. در آماري كه توسط سازمان برنامه ريزي و مديريت به طور رسمي تهيه شده HDIرا براي ايران 79/0 محاسبه نموده است كه به نظر ميرسد اغراق آميز و بدور از واقعيت باشد، چرا كه يكي از مقالات اينترنتي اين رقم را 64/0 گزارش نموده بود. در همان آمار رسمي فوق الذكر HDI در كردستان معادل 5/0وGDI معادل 444/0 محاسبه شده است. 5/0GDI<و HDI دال بر عقب افتادگي جامعه و عدم توسعه انساني و 799/0-5/0 = HDI و GDI به معناي در حال توسعه و 8/0< بيانگر پيشرفت و توسعه انساني است. در آمار رسمي فوق الذكر كه تلاش داشته ايران را در مرز نزديك به توسعه نشان دهد، GDI براي زنان كرد را 444/0 محاسبه نموده چه برسد به آمار واقعي كه چنانچه HDI واقعي 64/0 باشد بدون شك GDI واقعي زنان كرد چيزي حدود 3/0 خواهد بود. اميد به زندگي كردها حداقل 8 سال از ميانگين كشوري كمتر بوده و سطح با سوادي در كردستان حداقل 20% از ميانگين كشوري كمتر است. در آمد سالانه افراد در كردستان حداقل 30-25% كمتر از ميانگين در آمد ايرانيان بوده و نرخ بيكاري در كردستان بالاي 30% است. 10% افراد شاغل شغل دولتي دارند. از كارخانجات و توسعه صنايع در كردستان به علت هايريسك شناخته شدن منطقه خبري نيست و بيكاران كرد براي انجام كارهاي پست روانهي شهرهاي صنعتي ايران ميگردند. مواد مخدر ميان مردم با نرخ ارزان توزيع ميگردد چرا كه كرد معتاد كم خطر تر از كرد مبارز است. به هر حال با يك مراجعه حتي به آمارهاي رسمي سيستم در مييابيم كه كردستان از نظر توسعه و شاخصهاي مناسب واجد رتبههاي آخر در ميان استانهاي كشور و از نظر محروميت و خود كشي و خود سوزي و شاخصهاي نامناسب در رتبههاي اول كشور ايران قرار دارد. آيا اينها همگي سند ستم ملي به كرد نيست؟ جوانان كرد براي يك لقمه نان ناچار به مهاجرت يا قاچاغ چاي و برنج و ظرف بلور از مرزهاي ايران و عراق هستند. آنان بارها بر مين رفته يا مورد اصابت گلولههاي ماموران باج خواه قرار ميگيرند. برادر خود من به دست پاسداري اردبيلي در يكي از روستاهاي مرزي بانه به قتل رسيد. چگونه زن كرد ميتواند اين ستمها را ناديده بگيرد و تنها به تبعيض جنسيتي خود بيانديشد در حاليكه تبعيض مليتي نيز وي را به شدت ميازارد؟ اگر تمام قوانين ايران به نفع زنان اصلاح شده و تبعيض جنسيتي رخت بر بندد اما كردها همچنان تحت تبعيض مليتي قرار داشته باشند زن كرد هنوز هم از ستم رها نشده است و چنانچه تمامي حقوق ملت كرد اعاده گردد اما همچنان زن كرد به خاطر جنسيت خود تحت ستم و تبعيض قرار داشته باشد باز هم زن كرد رها نشده است. اگر هدف خانم مهرنوش و همكفرانشان برابري طلبي و رفع تبعيض و ستم از همه انسانهاست بدانند كه كردها هم انسانند همچنان كه زنها هم انسانند. ما زنان كرد نيز خواهان رفع ستم و تبعيض از هر انساني هستيم و نميخواهيم به دليل جنسيت و مليت خود تحت ستم مضاعف قرار بگيريم. تدريس و حفظ زبان مادري و فرهنگ ملي و برخورداري از تمامي حقوق اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي حق هر انساني است از جمله حق زنان و حق كردها و حق همه مليتها. در پايان بايد بگويم كه «زنان كرد مدافع صلح و حقوق بشر» جنبش برابري طلبانه زنان كرد را از جنبش حق طلبانه ملي كرد جدا ندانسته و به عنوان يك زن كرد براي احقاق حقوق انساني هم جنسان و هم نژادان خود تلاش خواهيم كرد. ما خواهان جهاني هستيم آكنده از صلح و برخورداري همه انسانها از حقوق انساني خود و رفع هر گونه تبعيض به علت جنسيت، مليت، نژاد، رنگ پوست و غيره. جهاني با حفظ تمامي فرهنگها و زبانهاي موجود در آن كه هيچ انساني به خاطر مليت خود از ديگري برتر و صاحب حق بيشتر نباشد و اين بر معناي جدايي زنان كرد از ساير انسانهاي جهان نيست.
جنبش زنانكرد بخشي از جنبش جهاني زنان است
دكتر رويا طلوعي
(عضو كانون زنان كرد مدافع صلح و حقوق بشر)
خانم «مهرنوش موسوي» در نشريهي «رهايي زن» شماره پانزده مقالهاي تحت عنوان «كنگره بررسي مشكلات زنان كرد در تهران و تضاد دو افق و دو جنبش» را به چاپ رسانده و با وجود عدم حضور در اين كنگره از دور به تحليل اتفاقات اين كنگره با فيلتري ايدئولوژيك ميپردازد كه تنها طول موجهاي خاصي را ميبيند.
مهرنوش گرامي آنچه از فيلم كنگره در سايت كودكان و زنان ديدهاند تنها گلچيني سليقهاي از كل كنگره بوده و در بر گيرنده همه رخدادهاي آن نيست. بخشهاي ديگر اين فيلم نيز نزد ما موجود است كه بعد از آماده سازي بر سايت قرار خواهيم داد و اميد است بعد از ديدن آن قضاوتي منصفانه تر داشته باشند. آنچه كه در كنگرهي زن كرد ديده شد تضاد و تقابل دو ديدگاه زنانه با هم نبود، بلكه تضاد دو ديدگاه سنتي و مدرن بود. يك ديدگاه سنتي افراطي با نمايندگي تعدادي مرد خود خواه كه خود را نخود هر آشي ميدانند و از آنجا كه زنان و دانشجويان را احساساتي و فاقد خرد ميپندارند، خيال رهبري كاريزماتيك خود را بر جنبش زنان و دانشجويان در سر ميپرورانند. اين عده معتقدند كه چون جنبش ملي كرد در ايران به قدرت دست نيافته است لذا زنان به هيچ عنوان نبايد از جنبش مستقل خود سخن به ميان آورند و بايد منتظر بمانند تا جنبش ملي كرد به رهبري خود اين آقايان! به قدرت برسد و آن گاه آنان از سر لطف نظري بر ضعيفهها انداخته و آنان را مشمول الطاف خود گردانند. ديدگاه بعدي ديدگاه مدرن جمعي از زنان متشكل از طيفهاي مختلف اما متفق القول بر وجود تبعيض و ستم عليه زنان بود كه معتقد بودند زنان نبايد منتظر موفقيت جنبش ملي باشند و جنبش زنان متاخر جنبش ملي نيست. در اين ميان زناني با تفكر برابري طلبانه نيز وجود داشتند كه به ابزار نظريات خود پرداختند. زناني ديگري هم حضور داشتيم كه در عين اعتقاد به برابري انسانها و لزوم رفع تبعيض از همه انسانها، چه تبعيض جنسيتي چه تبعيض مليتي و نژادي و غيره بر اين باور نيز بوديم كه زن كرد دو ستم را متحمل ميشود، يكي ستم جنسيتي و ديگري ستم مليتي و لذا ميتوان جنبش ملي و جنبش زن را همزمان و مكمل يكديگر دانست. جالب اينجاست كه در كردستان زنان با هر ديدگاه و تفكري در جنبش زنان حضور داشته و بدين مرحله رسيدهايم كه قبول نماييم به افكار و عقايد همديگر احترام بگذاريم و همديگر را تحمل كرده و تضاد ايدئولوژيك و باورها را دست مايهي تفرقه و پراكندگي ننماييم. از سويي احترام به عقايد همديگر به معني عدم نقد عقايد طرفين نبوده و بدون شك بحثهاي فكري و نوشتاري ما بر سر مفاهيم با روندي محترمانه ادامه خواهد داشت و موجب شكوفاتر شدن جنبش زنان در اين خطه خواهد گرديد.
به هر حال آن دسته از زنان كرد كه معتقديم هم به خاطر جنسيت و هم به خاطر مليت خود تحت تبعيض و ستم قرار داريم و بايستي براي رفع هر دو تبعيض همزمان بكوشيم با سه دسته مخالفت جدي روبروييم: دسته اول مذهبيون افرادي هستند كه اصولاً معتقد به تسليم محض در مقابل قوانين ديني بوده و هر تلاش زنان جهت برابري طلبي و رفع ستم از زنان را مغاير با شرع ميدانند. دسته دوم كساني هستند كه تحت لواي ناسيوناليسم افراطي بر اين باورند كه هر بحثي از جنبش زنان ضربهاي به پيكره جنبش ملي است و حتي كار را به آنجا ميرسانند كه ما را عوامل جمهوري اسلامي براي تفرقه در جنبش ملي معرفي كرده و در اين مدت انواع و اقسام تهمتهاي اخلاقي و سياسي را به ما نسبت داده و حتي ما را تهديد به قتل نيز كردهاند. دسته سوم مخالفان ما كساني هستند كه معتقدند حركت ما قوم پرستانه بوده و موجب تفرقه ملي و تخريب جنبش زنان است. در اين دسته هم گروه ناسيوناليست ايراني قرار دارد كه اصولاً براي ساير مليتهاي ساكن در ايران هويتي قايل نيست و هم كمونيستهايي كه از افق برابري طلبي و جهانشمولي حقوق انسانها صحبت ميكنند، اما منكر ستم ملي بر كردها ميشوند و هر حركت حق طلبانه ملي ما را ناسيوناليسم قومي و نشانه پسرفت ميدانند. خانم مهرنوش كار را به جايي ميرسانند كه حتي راه حل سياسي فدراليزم را كه در خواست همهي احزاب كرد در ايران است به شخص بنده نسبت داده و ما را با جريان دوم خرداد مقايسه ميكنند!!
زنان كرد چرا از ستم ملي هم مينالند؟
بديهي است كه پس از انقلاب با توجه به تغيير قوانين، موقعيت زن در ايران افت دهشتناكي يافته و همهي زنان ايران از هر مليت ناچار به مبارزه براي بديهيترين حقوق خود هستيم. در كشوري كه بهاي جنين پسر 4 ماهه دو برابر بهاي مادر خود بوده و نرخ تخم چپ بيضه مرد از جان يك زن بيشتر است و زن بدون اجازه همسر حق كار و مسافرت و انتخاب محل زندگي و غيره را ندارد و حق طلاق و سر پرستي و قيوميت با مرد بوده و زن در شهادت و خون وارث نصف مرد محسوب ميگردد، حق زن به طرز بيرحمانهاي پايمال شده و فرقي نميكند كه اين زن كرد، ترك، فارس، بلوچ، عرب و يا تركمن باشد. از سويي در تمامي جهان همه نظامهاي موجود نظامهايي مرد سالارانه بوده و حتي در كشورهاي پيشرفته اروپايي نيز هنوز كه هنوز است زنان تحت خشونت مردان قرار ميگيرند. در نظامهاي سوسياليستي و كمونيستي هم زن تا محدودهاي امكان رشد داشته و پستها و مناصب عالي همچنان در اختيار مردان بوده است.
با اين وصف در گوشهاي از اين جهان، در خاورميانه ملتي 40 ميليوني در 4 كشور تقسيم شده و در هر چهار كشور تحت ستم و تبعيض شديد قرار دارد. اين همان ملت كرد است كه در تركيه به عنوان ترك كوهي از همه حقوق مدني خويش محروم شده و حتي تكلم به زبان مادرياش جرم محسوب شده و سزاي زندان به دنبال داشته كه نمونه بارز آن خانم «ليلا زانا» پارلمانتاريست كرد است كه 10 سال به خاطر قسم به زبان كردي در زندان تركيه به سر برد. ملت كرد در سوريه حتي از حق صدور شناسنامه محروم است و خيزش اخيرش با سركوب و خشونت پاسخ داده شد. در عراق 182000نفر از اين ملت ستمديده تحت عنوان عمليات انفال زنده به گور شد و هنوز كه هنوز است گورهاي دسته جمعي كودكان و زنان و غيره كشف ميشود. پنج هزار نفر در حلبچه فداي آزمايش بمبهاي شيميايي شدند و بارها و بارها اين ملت آواره شده و انواع مصائب را تجربه نموده است.
آيا خانم مهر نوش فيلم «لاكپشتها هم پرواز ميكنند» را ديدهاند؟ آن ملت آواره و آن كودكان بر مين رفته و آن زنان تحت تجاوز قرار گرفته ملت ما هستند يعني ملت كرد. اين فيلم حقيقت عريان زندگاني تلخ ملتي است كه به خاطر مليت خود تحت انواع ژينوسايد قرار گرفته است. من به چشم خود در كمپ مرزي آوارگان كرد در مرزهاي بانه، كودكاني را ديدم كه پدر و مادر خود را از دست داده يا گم كرده بودند. مادراني را ديدم كه هنگام عبور از مرز كودكشان در رودخانه افتاده و خفه شده بود. پدران و مادراني را ديدم كه به بدنبال كودكان گم شدهي خويش در جستجويي بيپايان بودند. من به چشم خود مادراني را ديدهام كه هنوز هم بعد از سالها به دنبال فرزندان انفال شدهي خود ميگردند. حتي دختراني از ملت ما به كابارههاي مصر فروخته شدهاند. آيا گناه آنان چه بود؟ آنها ناسيوناليستهاي عقب افتادهاي بودند كه جنبش جهانشمول زنان را منحرف كرده بودند؟
در همين ايران چه از زمان حكومت پهلوي و چه سيستم فعلي، ستم و تبعيض و سركوب و تحقير و تبعيض سهم هميشگي ملت كرد بوده است و هر صداي حق طلبي اين ملت را با گلوله و بمب پاسخ دادهاند. ما هيچ گاه حوادث «قارنا» و «قلاتان» و «پاوه» و «نقده» و تمامي شهرهاي كرد نشين را از ياد نخواهيم برد. كردها هم در انقلاب ايران شركت كردند اما حق ملت كرد با نهايت خشونت ناديده گرفته شده و پايمال گرديد. هيچ گاه از ياد نخواهيم برد كه در سال 59 كه حكومت شهرها را در طي جنگي يكي دو ماهه فتح كرد با چه تحقيري ما را از امتحانات پايان سال تحصيلي 59 محروم نمودند و ناچارمان كردند كه پايه تحصيلي را مجدداً بخوانيم. كشتارها و اعدامها و زندانها بازجوييها و صداي ضجهي جوانان را در زير شكنجه هرگز فراموش نخواهيم كرد. من نگاه نفرت انگيز خواهر حداد را كه ركعت به ركعت نمازهاي ما دانش آموزان را ميشمرد و روزي چندين بار چادر خود را با هفت آب ميشست كه نجاست سنيهاي كرد را از خود پاك كند و آخر سر هم صلاحيت ما را براي ورود به دانشگاه تائيد نكرد و پذيرفته شدن مشروط با سپردن تعهد مبني بر عدم هر نوع فعاليت سياسي در دانشگاه را از ياد نخواهم برد. من ميخواستم درس بخوانم گناه من كرد بودن من بود. ترس دختران دانشجو را از هم اطاق شدن با يك كرد و سوال هميشگي آيا كردها سر ميبرند را فراموش نخواهم كرد. من كُردم و حاصلي من از كرد بودن و از زن بودن طعم تلخ تبعيض و ستم بوده و هست.
اگر تجربيات تلخ من براي خانم مهر نوش مفهومي ندارد حداقل با شاخصهاي علمي HDI و GDI شاخص توسعهي انساني و شاخص توسعه بر حسب جنسيت كه آشنا هستند. در آماري كه توسط سازمان برنامه ريزي و مديريت به طور رسمي تهيه شده HDIرا براي ايران 79/0 محاسبه نموده است كه به نظر ميرسد اغراق آميز و بدور از واقعيت باشد، چرا كه يكي از مقالات اينترنتي اين رقم را 64/0 گزارش نموده بود. در همان آمار رسمي فوق الذكر HDI در كردستان معادل 5/0وGDI معادل 444/0 محاسبه شده است. 5/0GDI<و HDI دال بر عقب افتادگي جامعه و عدم توسعه انساني و 799/0-5/0 = HDI و GDI به معناي در حال توسعه و 8/0< بيانگر پيشرفت و توسعه انساني است. در آمار رسمي فوق الذكر كه تلاش داشته ايران را در مرز نزديك به توسعه نشان دهد، GDI براي زنان كرد را 444/0 محاسبه نموده چه برسد به آمار واقعي كه چنانچه HDI واقعي 64/0 باشد بدون شك GDI واقعي زنان كرد چيزي حدود 3/0 خواهد بود. اميد به زندگي كردها حداقل 8 سال از ميانگين كشوري كمتر بوده و سطح با سوادي در كردستان حداقل 20% از ميانگين كشوري كمتر است. در آمد سالانه افراد در كردستان حداقل 30-25% كمتر از ميانگين در آمد ايرانيان بوده و نرخ بيكاري در كردستان بالاي 30% است. 10% افراد شاغل شغل دولتي دارند. از كارخانجات و توسعه صنايع در كردستان به علت هايريسك شناخته شدن منطقه خبري نيست و بيكاران كرد براي انجام كارهاي پست روانهي شهرهاي صنعتي ايران ميگردند. مواد مخدر ميان مردم با نرخ ارزان توزيع ميگردد چرا كه كرد معتاد كم خطر تر از كرد مبارز است. به هر حال با يك مراجعه حتي به آمارهاي رسمي سيستم در مييابيم كه كردستان از نظر توسعه و شاخصهاي مناسب واجد رتبههاي آخر در ميان استانهاي كشور و از نظر محروميت و خود كشي و خود سوزي و شاخصهاي نامناسب در رتبههاي اول كشور ايران قرار دارد. آيا اينها همگي سند ستم ملي به كرد نيست؟ جوانان كرد براي يك لقمه نان ناچار به مهاجرت يا قاچاغ چاي و برنج و ظرف بلور از مرزهاي ايران و عراق هستند. آنان بارها بر مين رفته يا مورد اصابت گلولههاي ماموران باج خواه قرار ميگيرند. برادر خود من به دست پاسداري اردبيلي در يكي از روستاهاي مرزي بانه به قتل رسيد. چگونه زن كرد ميتواند اين ستمها را ناديده بگيرد و تنها به تبعيض جنسيتي خود بيانديشد در حاليكه تبعيض مليتي نيز وي را به شدت ميازارد؟ اگر تمام قوانين ايران به نفع زنان اصلاح شده و تبعيض جنسيتي رخت بر بندد اما كردها همچنان تحت تبعيض مليتي قرار داشته باشند زن كرد هنوز هم از ستم رها نشده است و چنانچه تمامي حقوق ملت كرد اعاده گردد اما همچنان زن كرد به خاطر جنسيت خود تحت ستم و تبعيض قرار داشته باشد باز هم زن كرد رها نشده است. اگر هدف خانم مهرنوش و همكفرانشان برابري طلبي و رفع تبعيض و ستم از همه انسانهاست بدانند كه كردها هم انسانند همچنان كه زنها هم انسانند. ما زنان كرد نيز خواهان رفع ستم و تبعيض از هر انساني هستيم و نميخواهيم به دليل جنسيت و مليت خود تحت ستم مضاعف قرار بگيريم. تدريس و حفظ زبان مادري و فرهنگ ملي و برخورداري از تمامي حقوق اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي حق هر انساني است از جمله حق زنان و حق كردها و حق همه مليتها. در پايان بايد بگويم كه «زنان كرد مدافع صلح و حقوق بشر» جنبش برابري طلبانه زنان كرد را از جنبش حق طلبانه ملي كرد جدا ندانسته و به عنوان يك زن كرد براي احقاق حقوق انساني هم جنسان و هم نژادان خود تلاش خواهيم كرد. ما خواهان جهاني هستيم آكنده از صلح و برخورداري همه انسانها از حقوق انساني خود و رفع هر گونه تبعيض به علت جنسيت، مليت، نژاد، رنگ پوست و غيره. جهاني با حفظ تمامي فرهنگها و زبانهاي موجود در آن كه هيچ انساني به خاطر مليت خود از ديگري برتر و صاحب حق بيشتر نباشد و اين بر معناي جدايي زنان كرد از ساير انسانهاي جهان نيست.
0 Comments:
Post a Comment
Subscribe to Post Comments [Atom]
<< Home